گل من محمد امینگل من محمد امین، تا این لحظه: 18 سال و 16 روز سن داره

همه وجودم امین جان

سخنان بزرگان در مورد موفقیت

•    همه خوشبختی ها و موفقیت هایی که به من روی آورده، از درهایی وارد شده که آنها را به دقت بسته بودم. لرد بایرون   •    نمی توانم فرمول موفقیت را برای شما بیان کنم؛ اما اگر فرمول شکست را می خواهید آن است که بکوشید همه را راضی نگه دارید. اسوپ   •    هرکس خواهان موفقیت است باید یاد بگیرد که ناکامی جزء حتمی فرایند پیشرفت است. برادرز •    موفقیت، مساوی با رسیدن به هدف نیست، بلکه خود سفر است. جان ماکسول •    موفقیت مانند کشتی گرفتن با یک گوریل است. وقتی که خسته شدید، دست از مبارزه نمی کشید، بلکه هنگامی می...
23 تير 1392

بازی های امین گلی

اینجا امین جون رو بالشی رو درآورده و پاهاش رو کرده داخل اون و با کمربند حوله ی حمامش اونو بسته که از پاش نیفته به گفته خوش کرم شده بود و از بس روی فرش مثل کرم خزید پیشونیش زخم شد. اینجا هم زنجیر دوران نوجوانی بابا هادی رو روی سرش گذاشته و برای خودش مو درست کرده (دختری از مصر) هفته گذشته که رفتیم باغ بابا هادی رو مجبور کرد که اونو کول کنه و بچرخونه  من باهاش بازی نکردم قهر کرد و رفت روی مبل خوابید. مبل سواری   سال گذشته یه روز که خونه ی آقا جون جوانمردی بودیم امین گفت می خوام درخت بکارم و رفت یه زردآلو برداشت هسته اونو درآورد و کاشت داخل باغچه به آقا جون هم سفارش کرد که به ...
13 تير 1392

بازار وکیل

دیروز با هزار قربون صدقه امین رو راضی کردم که با من بیاد بازار وکیل. می گفت چون طناز هست من نمیام اگه بیام طناز منو بیچاره میکنه  (خوشم میاد طناز جون از همین الان به امین زهر چشم نشون داده) بازم ما با دو تا بچه ی آروم  رفتیم بازار چشمتون روز بد نبینه خیلی خوش گذشت در آخر من اینجوری بودم از بس این دو تا ساکت بودن اینجا هم امین جون یه دستبند  با پولهای داخل قلکش که آورده بود برا طناز جون خرید.  این هم دستبند که خودش دست طناز خانم کرد.   ...
13 تير 1392

مهمانی خونه ی امین جون

چون از کار تایپ خسته شده بودم امین جون یه مهمونی توی خونه ی خودش (روی تخت ما) برام ترتیب داد و چقدر به موقع بود. حسابی لذت بردم. قربونت برم پسر با محبت من. این هم هنرنمایی گل پسر ما «میهمانی های فراوان از ارزش آدمی می کاهد ، مگر دیدار پدر و مادر . » «هیچ‌چیز به قدر دیدن یک مادر با بچه‌اش روح‌پرور نیست و هیچ‌چیز حس حرمت و تقدیس ما را هنگام تماشای مادری‌ که بچه‌هایش وی را احاطه کرده‌اند، بیدار نمی‌کند.» ...
6 تير 1392
1